آیه 29
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ ﴿۲۹﴾
آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست پنداشتند كه خدا هرگز كينه آنان را آشكار نخواهد كرد (۲۹)
*** راغـب مـى گويد: كلمه (ضغن ) به كسره و به ضمه ضاد به معناى كينه شديد است، كـه جـمـعـش (اضـغـان ) مـى آيـد. و مراد از جمله (الذين فى قلوبهم مرض ) اشخاص ضـعـيـف الايـمـان هـسـتـنـد و شـايـد كـسـانـى بـاشـنـد كـه از اول بـا ايـمـانـى ضـعـيـف ايـمـان آوردنـد، سـپـس بـه سـوى نـفـاق متمايل شده و در آخر بعد از ايمان به سوى كفر برگشته اند.
دقـت در تـاريـخ صـدر اسـلام ايـن مـعـنـا را روشـن مـى كـنـد كـه مـردمى از مسلمانان كه به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) ايمان آوردند، چنين وصفى داشته اند، همچنان كه قومى ديگر از ايشان از همان روز اول تا آخر عمرشان منافق بودند. و بنابر اين، تعبير از مـنـافـقـيـن دسـتـه اول بـه مؤمنـيـن ، بـه مـلاحـظـه اوائل امرشان بوده است.
و مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه : نـه، بـلكـه ايـن مـنـافـقـيـن كـه در دل بـيـمـارنـد گـمـان كـرده انـد كـه خـدا كـيـنـه هـاى شـديـدشـان را نـسـبـت بـه ديـن و اهل دين بيرون نمى ريزد.
آیه 30
وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ ﴿۳۰﴾
و اگر بخواهيم قطعا آنان را به تو مى نمايانيم در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى]شان مى شناسى و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى برد و خداست كه كارهاى شما را مى داند (۳۰)
*** مـعـنـاى ايـنـكـه مـنـافـقان بيمار دل به سيمايشان و در لحن قولشان شناخته مى شوند
كـلمـه (سـيـمـا) بـه مـعـناى علامت است و معناى آيه چنين است : ما اگر بخواهيم اين افراد بيمار دل را به تو معرفى مى كنيم و علامتهايشان را مى گوييم تا آنان را بشناسى.
(و لتـعـرفنهم فى لحن القول ) - راغب مى گويد: كلمه (لحن ) بيشتر به معناى آن است كه كلام را از سنتهاى جارى اش برگردانى ، يا اعراب آن را نگويى و يا نقطه ها و كلمات آن را جابجا كنى، و اين عمل ناپسندى است، و گاهى هم در سربسته حرف زدن و بـطـور فـحـوى و كـنـايـه سـخـن گـفـتـن اسـتـعـمـال مـى شـود، كـه ايـن قـسـم اسـتـعـمـال در بـازار شعرا و ادباء بيشتر رواج دارد و در نظر آنان پسنديده و جزء بلاغت است.
در نتيجه معناى آن اين مى شود: تو به زودى آنان را از طرز سخن گفتنشان خواهى شناخت، چـون سـخـن ايـشـان كـنـايـه دار و تـعـريـض گـونـه اسـت. و اگـر (لحـن القول ) را ظرف براى شناختن قرار داد به نوعى عنايت مجازى بوده است.
(و اللّه يـعـلم اعـمـالكـم ) - يـعـنـى خـدا حـقـايـق اعـمـال شـمـا را مـى دانـد و اطـلاع دارد كـه مـقـصـود و نـيـت شـمـا از آن اعـمـال چـيـست و به چه منظورى آن را انجام مى دهيد، و بر طبق آن نيات، مؤمنين را پاداش و غير مؤمنين را كيفر مى دهد، پس اين جمله، هم وعده به مؤمنين است و هم تهديد به كفار.
آیه 31
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ﴿۳۱﴾
و البته شما را مى آزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم و گزارشهاى [مربوط به] شما را رسيدگى كنيم (۳۱)
*** كـلمـه (بـلاء) و (ابـتـلاء) بـه معناى امتحان و آزمايش است. و آيه شريفه علت واجب كردن قتال بر مؤمنين را بيان مى كند، مى فرمايد: علتش اين است كه خدا مى خواهد شما را بيازمايد، تا برايتان معلوم شود مجاهدين در راه خدا و صابران بر مشقت تكاليف الهى چه كسانى هستند.
(و نـبـلوا اخـبـاركـم ) - گـويـا مـراد از اخـبـار، اعـمـال بـاشـد، از ايـن جـهـت كـه از صـاحـب عـمل سر مى زند و از او خبر مى دهد. و (اختبار اعمال ) آزمودن آنها است تا صالح آنها از طالحش متمايز شود، همچنان كه (اختبار نفوس ) بـاعـث مـى شـود نـفـوس صـالح خـير از ديگر نفوس متمايز شود. در بحث هاى گذشته گـفـتـيـم كـه مـراد از دانستن خداى تعالى اين نيست كه چيزى را كه نمى داند بداند، بلكه منظور، بر ملا شدن باطن بندگان و به نظرى دقيق تر علم فعلى خداست كه ربطى به ذات او ندارد.
quran.anhar.ir
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات