دل نوشت
دلم میخواهد چشمانم را ببندم ،
چند صلوات بفرستم ،
چشمانم را باز کنم و تو را مقابل چشمانم ببینم ،
ببینم که آمده ای ، آمده ای که برای همیشه بمانی!
گاه آنقدر بی تاب میشوم ، آنقدر سردرگم میشوم که
آن سکوت هایم،
آن لبخندهای تصنعی،
آن اشک های بی وقفه،
آن بغض های فروخورده…
هیچ کدام آرامم نمیکنند.
زودتر برگرد ،
دوباره فصل قاصدک شد. یکسال میگذرد!?
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات