خیلی وقت ها میشه که نگران هستیم..
بله نگران !
نگران چی؟
نگران خیلی موارد…
از خرج و مخارج زندگی تا حل گرفتاری هامون حتی نگران آینده ای که در پیش داریم
گاهی همین نگرانی و اضطراب، دست و پاگیر میشه و از نعمت هایی که همون لحظه داریم غافل میشیم
گاهی اونقدر اون نگرانی بزرگ میشه که فراموش میکنیم که خدایی هم داریم و اون قادر بر هر چیزی هست..
مرحوم حاج اسماعیل دولابی ، اون عارف و استاد اخلاق مثال زیبایی دارند و میفرمایند:
” اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن،
روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟
این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند.
بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم. “
مسلما نگران نبودن به معنی راکد بودن و دست روی دست گذاشتن نیست!
نگران نبودن به این معنی است که حرکت کن ،تلاش کن تا جایی که توان داری
اما نتیجه رو بسپار به اون بالایی…
نکنه این حساب و کتابهای مادی و این بازیهای دنیا تو را دل سرد و خسته کنه ، نگرانت بکنه که نکنه…
نگران نباش!
نگرانی، چیزهای کوچک رو تبدیل به سایه های بزرگ میکنه !
خدا هست قبل و بعد از ما در همه جا…
افلم يسيروا فى الارض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم دمر اللّه عليهم و للكافرين امثلها (10)
آيـا نـمـى شـد سـيـرى در زمـيـن كـنـنـد و بـبـيـنـنـد عـاقـبـت آنـهـايـى كـه قـبـل از ايـشـان بـودنـدچـگونه بود،
خداى تعالى آنچه داشتند بر سرشان خراب كرد و كافران در طول تاريخ همين سرنوشت را دارند (10)
مى گويند (دمره اللّه ) يعنى خدا او را هلاك كرد، و يا (دمر اللّه عليه ) يعنى خدا هر چـه او داشـت بـر سرش خراب كرد، حتى خودش و خانواده و خانه و ملكش را.
و مـراد از (كـافرين ) كفار عهد رسول خدا هستند، و معناى آيه اين است كه :
اى محمد آنها كـه بـه تـو كـفـر مـى ورزنـد امـثـال ايـن عـقـوبـت هـا و يـا عـاقـبـت هـا را دارند.
و اگر به امـثـال آنـهـا تـهـديـد كـرده، بـا ايـنـكـه اگـر عـقـوبـتـى نـازل شـود يـكـى اسـت و مـثـل اسـت نه امثال، براى اين بوده كه كفار در معرض عقوبتهاى بـسـيـارى هـسـتـند، - دنيوى و اخروى - هر چند كه براى نابودى آنان به بيش از يكى نـيازى نيست.
ممكن هم هست مراد از (كافرين ) مطلق كفار باشد و جمله مورد بحث از باب تاءسيس قاعده باشد.
آیه 11
ذلك بـان اللّه مـولى الذيـن امـنـوا و ان الكـافـريـن لا مـولى لهـم (11)
و اين بدان جهت است كه خدا تنها سرپرست مردم با ايمان است و كافران هيچ سرپرستى ندارند (11)
كلمه (ذلك ) اشاره به مطالب قبل يعنى نصرت مؤمنين و هلاكت و سوء عاقبت كفار است
و نـبـايـد بـه ايـن سـخـن گوش داد كه بعضى گفته اند اشاره است به ثبوت عاقبت و يا عـقـوبـت امـت هـاى گـذشـتـه بـراى كـفـار ايـن زمـان
و نـه بـه ايـن قـول كـه گـفته اند تنها اشاره است به نصرت مؤمنين. براى اينكه آيه شريفه متعرض حال مؤمنين و كفار هر دو است.
توضيـح ايـنكه در تعليل نصرت مؤمنين و هلاكت كفار فرمود: خدا مولاى مؤمنان است وكافران مولايى ندارند
مـولويـت بـه مـعـنـاى دومـى مـخـتص به مؤمنين است، چون تنها ايشانند كه در راه عبوديت و پيروى خواسته هاى خدا قرار دارند، نه كفار.
پـس مـعـنـاى آيـه ايـن اسـت كـه : يـارى خـدا از مؤمنـيـن و تـثـبيت اقدام آنان و خذلان كفار و اضـلال اعـمـال آنـان و عـقـوبتشان همه به اين علت بود كه خدا مولاى مؤمنين و ولى ايشان است، و كفار مولائى كه ياريشان كند و اعمالشان را بسوى هدف هدايت كند و از عقوبت خدا نجاتشان دهد ندارند.
از آنچه گفتيم ضعف اين نظريه روشن شد كه بعضى گفته اند: كلمه (مولى ) در آيه تـنـهـا بـه معناى ناصر است نه مالك، چون اگر به معناى مالك هم باشد، با آيه : (و ردوا الى اللّه مـوليـهـم الحـق ) مـنـافـات خـواهـد داشـت، و دليل ضعف آن روشن است.
مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی قدّس سره بارها برای طلاب می فرمودند:
علّت آمدن من به قم این بودکه پدرم، آقا سید محمود مرعشی نجفی - که از زهّاد و عبّاد معروف نجف بود -
چهل شب در حرم امیر المؤمنین علیه السلام، بیتوته نمود که آن حضرت را ببیند.
پس شبی در حالت مکاشفه، حضرت علی علیه السلام را مشاهده کرد که به ایشان فرمود: سید محمود چه می خواهی؟
عرض می کند: می خواهم بدانم قبر فاطمه ی زهرا سلام اللّه علیها کجاست؟ تا آن را زیارت کنم.
حضرت فرموده بودند: من که نمی توانم برخلاف وصیت آن حضرت قبر او را معلوم کنم.
عرض می کند: پس من هنگام زیارت چه کنم؟
حضرت فرموده بودند: خداوند متعال، جلال و جبروت حضرت فاطمه را به فاطمه ی معصومه سلام اللّه علیها عنایت فرموده اند؛
پس هر کس که بخواهد به زیارت حضرت فاطمه زهرا نایل شود، به زیارت حضرت فاطمه معصومه سلام اللّه علیها برود.
???? بانوی مهربان! میلادتان مبارک ????
سلام بابا!
خوبی؟
چقدر طولانی شدنه برگشتنت…
حتی بیش از زمانی که برای پیاده روی اربعین میرفتی..
46 روز شده !!
اصلا این روزها همش به یاد سفرهای اربعینت هستیم..
دیر برگشتنت… قبل سفر خورد و خوراک بیشتر برای خونه تهیه کردنهات…
همه چیز رو با سفر اربعینت مقایسه می کنیم!
آخه خیلی شبیه سفر کربلاست.. تشنگی ات.. تنهایی رفتنت..خستگی تنت و سر و روی خاکیت !!
بابا!
نکنه توی کربلا موندگار شدی ؟!
شاید اون خواب تعبیر شده و شدی خادم حرم اربابت !
.
.
به سختی باهات تماس برقرار میکردیم و همینکه صدات رو می شنیدیم خیالمون راحت میشد..
فقط می خواستیم مراقب خودت باشی و دعامون کنی!
تو هم حال مامان و آبجی ها رومی پرسیدی.. می گفتیم همه چیز خوبه تا بیشتر بهت خوش بگذره !
یادته بار آخری، خودت رفتی برام گذرنامه گرفتی، خواستی ما هم این لذت بی نهایت رو بچشیم.. هر چند من لایق زیارت نبودم.
بابا!
ظهرها توی راه برگشت به خونه.. لحظاتی که میامدی دنبالم و برمی گشتیم خونه برام تداعی میشه.. توی خیابون جلوی اشک هام رو نمیتونم بگیرم بابا..
بابا! نکنه آدرس خونه رو یادت رفته که برنمیگردی، هر شب چراغ سردر خونه رو برات روشن میکنم…
شنیدم خونه مادر شهیدمفقودالاثری قدیمی شده بود و خراب ، اطرافیان ازش خواسته بودند خونه اش رو تغییر بده،
اما مادر شهید قبول نکرده بود، پرسیده بودند چرا؟
با کلی امید و ذوق جواب داده بود: آخه پسرم فقط آدرس همینجا رو بلده.. میترسم بیاد و پشت در بمونه !
بابایی!
امروز روز دختره
مامان برامون هدیه خرید
دایی هم یه جعبه شیرنی خریده بود و..
اما بابا ! خودت خوب میدونی که دختر، فقط دخترِ باباشه؟!
من و آبجی هام منتظریم …
این روزها همش روضه اباعبدالله علیه السلام میاد جلوی چشمام…
چه کسی میفهمه درد و رنج نازدانه ی سه ساله رو … حقیقتا هیچ کس!
آخرین نظرات