موضوع: "الله"
سلام
بهار آمده
باز درختان از خواب زمستانی بیدار شده اند، آسمان آبی و آفتابی است، نسیمی خنک می وزد
گنجشک ها باز شروع کرده اند به پرواز و بازی، درختانِ باغچه، شکوفه و برگ داده اند
همه چیز از بهار می گوید، از عید و تازگی، از تبریک این سال که ابتدای قرنی جدید است..
با همه این اوصاف دلِ من، عیدی را حس نمی کند ، خانه را مثل هر سال آماده بهار کردیم آب و جارو زدیم، سفره هفت سین چیدیم..
اما برای من عیدی نیست انگار…
انگار تمام این کارها طبق عادت هر ساله پیش رفت ولی امسال طبق عادت به کسی تبریک نگفتم و دلم را به بهانه هایی کوچک خوش نکردم..
از دنیا متنفر شده ام.. دنیایی که قرن جدیدی به خودش می بیند برای خودش جشن میگیرد بدون آنکه حضور امام مان را داشته باشیم!
از دنیایی متنفرم که سهمِ من، غیبت امام ام شد
متنفرم از دنیایی که سهمِ من، همیشه فراق بود
فراق های کوچک و بزرگ، فراق های کهنه و تازه، فراق های هر روزه و هر ثانیه..
از خودم متنفرم که عادت کرده ام به این فراق ها… آنقدر آن را تجربه کرده ام که جان سخت شده ام
آنقدر که توانسته ام برایش مرهم بگذارم به تنهایی بدون آنکه کسی بفهمد!
انگار نه انگار اتفاقی بد افتاده…
متنفر از این همه حماقت
متنفر از این تحمل و صبر احمقانه
نه عاشق بودم نه فارغ..
اگر عاشق بودم در اولین لحظه فراق من نیز قالب تهی میکردم حتی با تصورش، اما هنوز من دارم نفس می کشم . . .
اگر فارغ بودم که نباید درد فراق آزارم میداد
خسته ام از این بلاتکلیفی ها
دنیا از تو متنفرم که اهالی ات را مشغول خود کرده ای تا حدی که نفهمند عاشق اند یا فارغ
از تو متنفرم بعد این همه سال غربت و غیبت،،، باز برای خودت جشن بهار میگیری!؟
مگر به خودت افتخار میکنی!؟
حقیتا دلم بهار میخواهد!!
بهاری حقیقی!!
خسته ام از این همه دوری، دوری دلها ،نگاه ها، کلام ها..
این فاصله های کوچک وبزرک سخت آزارم میدهد…
خسته ام از این همه حسرت
حسرت آنچه از زمانی که خود را شناخته ام داشته ام
حسرت زندگی در زمان حیات و حضور امام در بین مردم
حسرت زندگی در کنار مردمانی که دل شان به دلت گره خورده!
دنیا! ما مردمان زمان پیشرفت و تکنولوژی هستیم مردمانی که درد را بیشتر میفهمند…
آزارها بیشتر بر تنشان شکنجه است!
دنیا! چرا مرگ خود را آرزو نمی کنی؟!
خسته نشده ای از این همه ظلم وتباهی!؟
دنیا! خسته نیستی از این همه دروغی که میشنوی!؟
کسی تو را دوست ندارد کسی چنین دنیایی رو دوست ندراد…
دل بکن از آنهایی که با تو همدل نیستند… میدانم راحت نیست اما شدنی است!
نمیشود همه ی دلها را همراه کرد… بعضی دلها آنقدر مشغول تو هستند که …. اصلا من چه میگویم ..
بعضی از مسافرینت انگار هرگز محبتی نچشیده اند که بتوانی در مورد همدلی برایشان بگویی…
دنیا! حتی ظالمان نیز از تو خسته اند… خسته اند از ظلم های تکراری و پوچ اما چون گمراه هستند چاره ای جزء تکرار ندارند!
دلم دیگر تو را نمیخواهد اما این به آن معنی نیست که نا امید بشوم
سالهاست که صبر کرده ام دردها را، بی محبتی ها را، فراق ها را، همه را صبر کرده ام
سکوت کرده ام و گفتم دنیا میگذرد!
اما من دیگر مثل همیشه پر توان نیستم، تحملم اندک شده!
خدایا! قبل از آنکه برای همیشه تمام بشوم… نگاهی کن به دل هایمان به غربت ما به این همه درد و تنهایی!!
خدایا کافی است ، بقیه ی این دنیای پر محنت و رنج را به خاطر بندگان صالح و خوبت بر همه ی ما ببخش! آمین
سلام فرمانده!
سلام حاج قاسم عزیز
سلام پدر مهربان ما!
شاکرم برای زیستن در زمانه ای که روزگارش چنین مردانی را به خود می بیند،
زمانه ای که به سختی باید مردانی را بیابی که از خود و دلبستگی هایشان میگذرند برای آسایش دیگران…
روزگاری که هر کس به دنبال منفعت خود است و گاه برادر به برادر رحم ندارد
اما ای مرد خدا! نه ایران نه تشیع بلکه عالم ، در نگاه تو، خانه ات بود و حتی عزیز تر از عزیزانت….
آرام و قرار نداشتی برای آرام و قرار دادن به دلها و زندگی هایمان…
شاکرم….
و باز خداوند مهربان را شاکرم که توفیق شد
در مراسم تشییعت در تهران در میان آن انبوه جمعیت، در آن یوم الله، قطره ای از آن دریای بی کرانِ از عشق و حضور باشم..
شاکرم نه فقط برای اینکه حضور در آن مراسم نزد خداوندمهربان اجر داشت،
نه از آن جهت که اندکی، قدردانی از تمام رنج و مشقت هایت برایمان بود، نه !
شاکرم که آن لحظه ی معنوی عجیب و بزرگ را چشیدم.. حس و تجربه ای که حتی الان که درباره اش مینویسم، تنم را به لرزه در می آرود..
حس عجیبی بود لحظه ای که حضرت آقا با بغض و اشک کلمات را ادا میکردند در نماز…
حسی که آرزو داشتم کاش همه ی دوستداران حاج قاسم آن لحظه بودند وتجربه میکردند..
در آن انبوه جمعیت که چیزی شبیه به ایام حج در بیت الحرام شده بود…
حسی که در اربعین و در بارگاه ائمه معصوم علیهم السلام آن را اینگونه درک نکرده بودم..
نمیدانم چه بگویم که از وصفش عاجزم… فقط لحظه ای و به قدری اندک ، مولا و امام زمان مان علیه السلام را حس کردم!
حضور ایشان در تمام آن مکان وسیع… در میان آن همه اشک وغم و ناله و دلتنگی …
نمیدانم خوشحال بودم تا دچار بهت و شگفتی شده بودم هر چه بود حس معنوی عجیبی بود که انگار فراتر از گنجایش قلب و روحم بود…
انگار همه ی آن جمعیت در لحظه اقامه نماز توسط حضرت آقا
در آغوش و تحت نگاه ویژه ، مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بودیم…
ناخودآگاه ظهور و حضور حضرت را مسئلت کردم…
انگار ندایی به من میگفت: دنیا در چند قدمی ظهور است و آیا تو آماده ای !؟
خدایا ! بخواه …..
وحدت شیعه و سنی
امروز مانند همیشه و بیش از همیشه، مصلحتِ الزامی امّت اسلامی، در وحدت است؛
وحدتی که ید واحده در برابر تهدیدها و دشمنیها پدید آوَرَد و بر سر شیطان مجسّم، آمریکای متجاوز و غدّار و سگ زنجیریاش رژیم صهیونیستی، رعدآسا فریاد کشدو در برابر زورگوییها، شجاعانه سینه سپر کند.
این معنی فرمان الهی است که فرمود
: وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا.(۱)
قرآن حکیم، امّت اسلامی را در چهارچوب «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»(۲) معرّفی میکند،
و از او وظیفهی «وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»،(۳)
«وَلَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا»،(۴) «فَقاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر»(۵)
و «لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاء»(۶) را میطلبد، و برای اینکه دشمن را مشخّص کند،
حکمِ «لا یَنهٰکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ وَلَم یُخرِجوکُم مِن دِیارِکُم»(۷) صادر میفرماید.
این فرمانهای مهم و سرنوشتساز، هرگز نباید از منظومهی فکری و ارزشی ما مسلمانان جدامانده و بهدست فراموشی سپرده شود.
امام خامنه ای مدظله العالی
۱۳۹۹/۰۵/۰۷
پیام به مناسبت فرارسیدن ایام حج
آیه 37
إِنْ يَسْأَلْكُمُوهَا فَيُحْفِكُمْ تَبْخَلُوا وَيُخْرِجْ أَضْغَانَكُمْ
اگر [اموال] شما را بخواهد و به اصرار از شما طلب كند بخل مى ورزيد و كينه هاى شما را برملا مى كند.
*** كـلمـه (احـفـاء) كـه مـصـدر (يـحـفـكـم ) اسـت، بـه مـعـنـاى اجـهـاد و تـحـمـيـل مشقت است. و مراد از (بخل ) به طورى كه گفته اند خوددارى از اعطاء است. و (اضغان ) به معناى كينه ها است.
نكوهش بخل ورزندگان از انفاق مال در راه خدا
مـى فـرمـايـد: مـالهـايـتـان را از شـمـا نـمـى خـواهـد، چـون اگـر هـمـه امـوال شـمـا را طـلب كـنـد مـشـقـت بـزرگـى بـه شـمـا تحميل كرده، و آن وقت ديگر حاضر نمى شويد چيزى بدهيد چون اموالتان را دوست داريد، و اين باعث مى شود كه كينه هاى درونيتان بيرون بريزد و گمراه شويد.
آیه 38 ( آیه آخر سوره مبارکه محمد صلی الله علیه و آله وسلم)
هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ
شما همان [مردمى] هستيد كه براى انفاق در راه خدا فرا خوانده شده ايد پس برخى از شما بخل مى ورزند و هر كس بخل ورزد تنها به زيان خود بخل ورزيده و [گرنه] خدا بى نياز است و شما نيازمنديد و اگر روى برتابيد [خدا] جاى شما را به مردمى غير از شما خواهد داد كه مانند شما نخواهند بود .
*** ايـن آيـه بـه مـنـزله اسـتشهادى است براى بيان آيه قبلى، گويا فرموده : اگر خدا همه امـوال شـما را طلب كند، شما دچار بخل خواهيد شد، به شهادت اينكه خود شما وقتى دعوت مـى شـويـد كـه در راه خـدا انـفـاق كـنـيـد - بـا ايـنـكـه انـفـاق پـاره اى از مـال اسـت - بـعـضـى از شما بخل مى ورزد، پس از اين وضع روشن مى شود كه اگر خدا همه اموال شما را طلب كند بخل خواهيد ورزيد.
(و مـن يـبـخـل فـانـمـا يـبـخـل عـن نـفـسـه ) يـعـنـى هـر كـس بـخـل بـورزد در حـقيقت خير را از خودش بريده، چون اگر خدا از ايشان مالى طلب مى كند بـراى ايـن نـيـسـت كـه از آن بـهـره مـنـد شـود، بـلكـه بـراى ايـن اسـت كـه خـود صـاحـب مـال بـهـره مند شود، چون در انفاق خير دنيا و آخرت ايشان است پس اگر از انفاق خوددارى كنند از خير خود مضايقه كرده اند. جمله (و اللّه الغنى و انتم الفقراء) نيز به اين معنا اشاره مى كند، و هر دو انحصار در (و اللّه الغنى ) و (انتم الفقراء) قصر قلب است، و مـعـنـايـش ايـن است كه (اللّه هو الغنى دونكم بى نياز واقعى تنها خداست نه شما)، (و انتم الفقراء دون اللّه و نيازمند تنها شماييد نه خدا).
(و ان تـتـولوا يـستبدل قوما غيركم ثم لا يكونوا امثالكم ) - بعضى از مفسرين گفته اند: اين جمله عطف است بر جمله (و ان تومنوا و تتقوا). و معناى مجموع دو جمله اين است كه : اگر ايمان بياوريد و تقوى پيشه كنيد، پاداشهايتان را مى دهد، و اگر اعراض نموده و پشت كنيد، خداوند به جاى شما قومى ديگر قرار مى دهد، و آنان را موفق به ايمان مى كند و مثل شما نمى باشند، بلكه ايمان مى آورند و تقوى دارند و در راه او انفاق مى كنند.
بحث روايتى
(رواياتى درباره : ابطال اعمال ، صلح نكردن با كفار، و اسـتـبـدال قـومـى ديـگـر - و ان تـتـولوا يستبدل قوما غيركم…)
در كـتـاب ثـواب الاعـمـال از ابـى جـعـفـر (عـليـه السـلام ) روايـت آورده كـه فـرمـود: رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـليـه و آله وسـلّم ) فـرمـود: هـر كس بگويد (سبحان اللّه ) خـداونـد با آن برايش درختى در بهشت مى نشاند. و هر كس بگويد (الحمدللّه ) خداوند بـا آن بـرايـش درختى در بهشت غرس مى كند. و هر كس بگويد: (لا اله الا اللّه ) خداى تعالى با آن برايش درختى در بهشت مى نشاند، و هر كس بگويد (اللّه اكبر) خداوند با آن درختى در بهشت برايش مى كارد.
مـردى از قـريش گفت : يا رسول اللّه (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پس در بهشت درختان بـسـيـارى داريـم، فـرمـود: بـله، و ليـكـن بـپـرهـيزيد از اينكه آتشى بفرستيد و همه را بـسـوزانـد، چـون خـداى عـزّوجـلّ مـى فـرمـايـد: (يـا ايـهـا الذين امنوا اطيعوا اللّه و اطيعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالكم ).
و در تـفـسـيـر قمى در ذيل جمله (و ان جنحوا للسلم كافه فاجنح لها) امام فرموده : اين آيه با آيه (فلا تهنوا و تدعوا الى السلم و انتم الاعلون و اللّه معكم ) نسخ شده.
و در الدر المنثور آمده كه : عبدالرزاق، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، ابن ابى حاتم، و طـبـرانـى - در كـتـاب اوسـط - و بـيـهـقـى - در كـتـاب دلائل - هـمـگـى از ابـو هـريـره روايـت كـرده انـد كـه گـفـت : روزى رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـليـه و آله وسـلّم ) ايـن آيـه را تـلاوت كـرد: (و ان تـتـولوا يـسـتـبـدل قـومـا غـيـركـم ثـم لا يـكـونـوا امـثـالكـم ) مـردم پـرسـيـدنـد: اى رسـول خـدا ايـن قوم چه كسانى هستند كه اگر ما پشت به دين كنيم، خداى تعالى آنان را به جاى ما مى گذارد؟ رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) دست به شانه سلمان زد و فـرمـود: ايـن و قـوم اين مرد است، به خدايى كه جانم به دست او است، اگر ايمان به خدا را در ثريا آويزان كرده باشند، بالاخره مردمى از فارس آن را به دست مى آورند.
مؤلف: الدر المـنـثـور ايـن روايـت را بـه طـرقـى ديـگـر بـه هـمـيـن عبارت از ابو هريره نقل كرده است، و همچنين مثل آن را از ابن مردويه از جابر آورده.
و در مجمع البيان مى گويد: ابو بصير از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيـل جـمـله (ان تـتـولوا) فـرمـود: اى گـروه عـرب اگـر بـه ديـن خـدا پـشـت كـنـيـد (يستبدل قوما غيركم ) خداوند به جاى شما قومى ديگر قرار مى دهد، يعنى موالى همين اقوامى كه امروز از آنان برده گيرى مى كنيد.
و در هـمـان كتاب از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند خدا آن كار را كرد، و به جاى عرب موالى را كه بهتر از ايشان بودند گذاشت .
quran.anhar.ir







آخرین نظرات